* اینگار برایم سخت است که او را بگذارم کنار بقیه . کنار همهی چیزهای کنار گذاشته شده . کنار تمام آدمهایی که وقت حرف زدشان، حواسم را پی هر چیز میدهم غیر از کلماتشان . غیر از حرفهاشان . اینگار برایم کاری دارد فرق نگذاشتن بین آدمها . که حرف زدن با او شبیه همه . همانطور مسخره، بدون هیجان، صرفا با یک سری کلمات از پیش تعیین شدهی همیشگیام . * آدمی که سالهاست فراموش شدهاست، فراموشی را خوب بلد است . اینگار برایم منبع
درباره این سایت